معنی بافت گیاهی اسفنجی
حل جدول
پارانشیم
بافت اسفنجی
پارانشیم
بافت گیاهی
کلرانشیم
بافت نگهدارنده گیاهی
کلانشیم
نوعی بافت گیاهی
کلرانشیم، مریستم، کلانشیم، روآکنه
فرهنگ فارسی هوشیار
دروج (گویش گیلکی) (صفت) منسوب باسفنج ابری، بافت اسفنجی یا اسفنجیها. رده بزرگی از بی مهرگان گیاهی شکل که شامل همه انواع اسفنجها میشود.
لغت نامه دهخدا
اسفنجی. [اِ ف َ] (ص نسبی) منسوب به اسفنج. ابری: غضروف اسفنجی.
اسفنجی. [اِ ف َ] (ص نسبی) منسوب به اسفنج، قریه ای از ارغیان از نواحی نیشابور. (سمعانی).
بافت
بافت. (مص مرخم، اِمص) ماضی بافتن. نسج: ثوب جیدالجیله، نیکوبافت و نیکوریسمان. جدلاء؛ زره محکم بافت. (منتهی الارب). || (ن مف مرخم) مخفف بافته. منسوج. بافته شده. باف. (ناظم الاطباء): ارمنی بافت. خوش بافت. دست بافت.
- قالی بافت عراق یا کرمان، قالی که در کرمان یا عراق بافته شده باشد.
بافت. (اِخ) رودی در اقطاع کرمان که از میان قصبه ٔ بافت میگذرد.
حرقفی اسفنجی
حرقفی اسفنجی. [ح َ ق َ اِ ف َ] (ص نسبی) (عضله ٔ...) عضله ٔ کوچکی است واقع در طول شاخه ٔورک و ریشه ٔ اعضاء اسفنجی. این عضله در مردان قسمت خلفی کانال ادرار را بالا و عقب نگاه میدارد، و موجب متراکم کردن و زیاد کردن فشار برای خروج ادرار و منی میشود و در زنان باعث تنظیم نعوظ کلیتریس می گردد.
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
فطری
فرهنگ عمید
بافتن، عمل بافندگی،
(صفت مفعولی) بافتهشده،
(اسم) تاروپود، نسج،
(اسم) (زیستشناسی) دستهای از یاختهها که در بدن موجودی بههمپیوسته باشند،
(اسم) (زیستشناسی) مجموع سلولهایی که شکل و ساختمان آنها شبیه یکدیگر است و در بدن عمل مشترکی انجام میدهند: بافت ماهیچهای، بافت عصبی، بافت استخوانی، بافت اسفنجی،
معادل ابجد
733